سنگر فرماندهی شهید محمد سلیمــانی

بســــــــم رب الحـــــــــــسین (ع)

اینجــــــــا سنگــــــــــر فرماندهــــــی "شهیــــــــد"ی است

 که مثل ما از اهــالی زمیــــــن بود اما زمینگیــــــــــر نشد .

و چه عاشقـــــــانه راه آسمـــــــــان را پیدا کرد و به آسمانیــــــــان ملحق شد.

 

و چه زیبـــــــــــــــا ، پیــــــــــروز دنیـــــــــــــا و آخــــــــــرت  شد

خادم الشهدا کربلایی شهید محمد سلیمانی

ولادت:1366/1/8رودسر

تحصیلات: فوق دیپلم برق

شهادت:1389/1/4 میشداغ

سن شهادت:23 سال

مسئولیت: مسئول تدارکات

یگان اعزامی: بسیج

محل دفن: رودسر – گلزار شهدا

دستنوشته 2

دستنوشته 1

ندیده ام تو را . . .

ندیـــده ام تـــو را....

اما برایم گفته اند از خیـــس شدن چشمــــانت در نیــمه هــای شب ...

و مرا همین بس برای شنـــاختنــت....

 

شهیـــــد محمــــد . . .

نماز اول وقت

شهید محمد نماز اول وقتش تحت هیچ شرایطی ترک نمیشد

قبل از رسیدن به سن تکلیف نماز خودشو به جا می اورده

مگر هنگام کمک به پدر و مادر

اگر از جان و دل بسوزیم . . .

اگر از جان و دل بسوزیم برایمان کم است، که مستحق این سوختنیم.

سال­های زیادی است که به عشق شهدا پا به منطقه می­گذاریم و خدمت می­کنیم،

مدت­هاست که سال نو و مراسم تحویل سال را در شهر تجربه نکردیم،

روزهای زیادی به یاد شهدا، خانه و خانواده را پشت سر گذاشتیم؛

اما کو معرفت و دل صافی که ما را به کربلای در انتظار نشسته­مان برساند؟

اصلاً کربلایی در انتظار ما هست؟

شهید محمد سلیمانی

یه روز قبل هفتم مادرش می ره سر مزار . 

یهو یه خانمی میره جلو و بغلش می کنه و می گه شما مادر شهیدین نه ؟

کرجی بودن . پسرش یا برادرش ( درست یادم نیست ) خادم الشهدا بود .

فقط روز اول تو قطار آقا محمدرو دیده بود . 

خود خانمه هم خادم الشهدا بود . 

می گفت همون اوایل خواب دیدم :

تو یه اتاقی نشستیم .

دور تا دور پر خانم چادری . 

یه خانم قد بلند نورانی از در میاد تو .

دست شما رو می گیره و بلند می کنه و می گه :

این مادر شهید محمد سلیمانیه . چهره تون از همون خواب یادمه

تقلب حرامه

دوست شهید محمـــــد :

یه روز محمد اومد پیشم گفت مصطفی امروز نزدیک بود تقلب کنم

خندیدم و گفتم خوب تقلب میکردی دیگه 

گفت نه اقا گفته تقلب حرامه

گفتم برو بابا ول کن من انقدر تقلب میکنم

گفت نباید تقلب کنی

وقتی اقا گفته حرامه یعنی حرامه

غیبت ممنوع

شهیــــــــــد محمد وقتی وارد یه جمع میشد

 

میدید دارن غیبت میکنن

 

 

میگفت :

شما درباره خودتون حرفی ندارید بزنید؟؟

چرا درباره دیگران حرف میزنید؟؟؟

 

 

 

ما هم شرمنده میشدیم و میگفتیم راست میگه دیگه

عکسی برای شهادت

دوست شهید سلیمــــــــانی :

 

یه بار وقتی داشتیم عکس میگرفتیم

 

محمـــــد بهم گفت :

 

مصطفی عین ادم وایسا یه عکس بگیریم

یه عکسی که بعد شهادت هم بشه ازش استفاده کنن

 

اخلاق شرط شهادت

سعید محمد نژاد دوست شهید محمــــــــــــــد سلیمانی:

 

 

انگار برای خدا

یکی از شروط شهادت و قبول شدن پیش خدا اخــــــــــــلاقه

که محمــــــــد واقعا خوش اخلاق و صبور بود

تو این شهـــــــــــدایی که من میشناختم و شهیــــــــــد شدن

همشون اینجــــــوری بودن